راز عشق







نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





رویا

قدم هایم تند شد احساس خوبی بود می تونستم خیلی راحت بپرم ! وای چه لذتی داشت که حس پرواز هم داشتم میتونستم حتی پرواز کنم!! من خودم بودم اما سبک تر از قبل گویی خلقتم برای پرواز بود ...حتی دیگر تنها نبودم هر جایی بود ما بودیم هر چیزی بود داشتیم ...چرا؟ این سوال نبود !! ترس نبود ! دلهره نبود! دلیلی نبود

اصالت خود را یافتیم                               در راه عشق قدم همی برداشتیم

در آن فانی نیست بود آن چه داشتیم        چو خبر ز ارزش عشق نداشتیم

حس آزار نور آفتاب نمایان شد گویی حسادت او را برانگیخته بودیم حس تندی لحنش به گوش می رسید ...می گفت دیگر رویا بس است!! روزنه ای را از پنجره اتاق یافته بود و تلاشش برای بیرون کردن من از رویایم بیهوده نبود ، بیدار که شدم آن همه لذت جایش را با ترس و نگرانی و سنگینی ای که باعث می شد که دیگر به پرواز فکر نکنم...عوض شد

الهی کشت ما را این جدایی              که این رسم نیست این بی وفایی

الهی این چیست؟غم شد نشانش     که نیست لذت ز این درد تنهایی



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






[+] نوشته شده توسط امین در 8:4 | |